29 شهریور

ساخت وبلاگ
سال 90 بود که من و همسری شهر مشهد رو انتخاب کردیم به عنوان ماه عسل، جفتمون از مراسم عروسی بیزار بودیم بدمون نمیومد یه جشن بگیریم و کسانی رو که خودمون دوست داشتیم رو دعوت کنیم اما دیدیم اینقدر حرف و حدیث داره که به فلانی نگید زشته به اون یکی هم همینطور بنابرین کلا قیدش رو زدیم الان هم اصلا پشیمون نیستم چون مسافرتمون خیلی خیلی عالی بود امسال که سال 96 هستش داریم بابا و مامان میشیم و یه گل پسر به این جمع عاشقانه و دوست داشتنی دو نفره اضافه میشه جفتمون یکم استرس داریم از اینکه هزینه هامون زیاد میشه اما به این امید که عشق مامان بابا روزی خودش رو میاره هم ایمان داریم مطمئنا خدا همه چیز رو حل میکنه فقط ما نباید زیاد سخت بگیریم تنها کاری که میتونم امشب برای همسری انجام بدم پختن غذای مورد علاقه اش هستش صبح وقتی دید از فریزر گوشت در میارم خندید و گفت به به امشب بناته خیلی دوست داشتم بعد از کارم میرفتم بیمارستان کنار حاجی اما نمیشه همسری هم گناه داره اما خدا رو شکر شنیدم دیروز حالش خیلی بهتر بوده و شاید به زودی مرخص بشه 

برامون خیلی خیلی دعا کنید

نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم شهریور ۱۳۹۶ساعت 10:20 توسط آفتابگردان| |

8 آبان...
ما را در سایت 8 آبان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ourstory2 بازدید : 91 تاريخ : دوشنبه 8 آبان 1396 ساعت: 14:27